Mohamed Khalil Khalil itibaren Richmond Vale NSW 2323, Avustralya
I have to admit that I, like the author, knew very little about the history of the Congo before reading this book. Imperialism, of Africa and other places in the world, is covered in a general way in most high school- and college-level American history survey classes. However, this book explored a lesser-known example of it on a deeper level, from the atrocities to the massive public cover-up, followed by the first international human rights campaign of the 20th century. King Leopold’s propaganda and public relations campaigns are all the more impressive given the time period; usually we don’t think of the yellow journalism era until a few decades after most of this story takes place. His enemies did an equally impressive job once the world political climate allowed them to do so in the early 1900s. To my modern ear the most alarming aspect is just what the author propounds: the way the Congolese were considered as much a commodity of the land as the ivory and rubber that were harvested. Only the black American missionaries even stopped to consider the idea that the Congolese should have a right to their own land, let alone not be treated as work animals. Of course, this perspective certainly was not unique with respect to the Congo; it went along with the imperialism of the age, and it takes a little bit of revisionist perspective to see it that way. But Hochschild offers us a well-researched and compellingly written narrative of an example of imperialist zeal gone amok, and an often-overlooked one at that. Leopold makes a fascinating historical villain with his carefully calculated political maneuvers, his crazy family, and his obsession with owning his own country—King of the Belgians just wasn’t enough of a title for him. Though I don’t normally read non-fiction books cover to cover, this one was written such that I found myself drawn to continue onward. Also, it made a very useful companion piece to Joseph Conrad’s Heart of Darkness; most of the fictional novel has a basis in fact since Conrad visited the Congo himself—which makes Conrad’s story all the more chilling. If you have a desire to pick up Heart of Darkness, and you’re not familiar with the history of the era, I recommend reading this first. But even if you’re not a fan of Conrad, this book will get you thinking about the true depth of the problems in Africa, which certainly did not end with the death of King Leopold II.
For me, reading a play is kind of ”one man performance”, and totally different experience comparing to the very same play’s performance at theatre or in film form. I consider them as three different versions of one story. گفتن از شکسپیر و آثارش به تابو می ماند. کمتر کسی شهامت دارد بگوید از این یا آن اثر شکسپیر، خوشش نمی آید. یا عیب و ایرادی بر یکی از آثار او بگیرد. این واویلا بیشتر می شود وقتی انگلیسی، زبان دوم یا سومت باشد، و با ادبیات و زبان کهنه ی انگلیسی قرن شانزدهم بکلی بیگانه باشی! بهررو، منی که شکسپیر را اکثرن به زبان فارسی خوانده ام، و برخی از آثارش را در تیاتر و سینما به زبان های دیگر دیده ام، شهامت ابراز نظر ندارم. این که آثاری نظیر مکبث، تاجر ونیزی، شاه لیر، طوفان و... را بیشتر دوست داشته ام تا مثلن رومئو و ژولیت، یا رام کردن زن سرکش را، صرفن یک سلیقه ی شخصی ست. گرفتاری دیگرم آن است که هر بار اجرایی از یکی از آثار شکسپیر را دیده ام، هرچه در ذهن داشته ام، فروریخته، چرا که هر کارگردان تیاتر یا سینما، یا هر بازیگری آن را به شکلی نشان داده یا بازی کرده است، گاه بکلی متفاوت با اجرای قبلی یا بعدی. مثلن تمامی اجراهای "لارنس اولیویه" از شکسپیر، یا مجموعه ی تله ویزیونی بی بی سی و کمپانی شکسپیر، که روی دی وی دی هم موجود است، کارهایی ست درخشان با بازیگران و کارگردانانی همه شکسپیر شناس. به عنوان مثال "ریچارد سوم" با اجرای "لارنس اولیویه" بکلی قضاوتم را در مورد این نمایش نامه، در هم ریخت. با این همه دیدن هملت در چهار اجرای متفاوت، "لارنس اولیویه"، "کوزنتسف" (کارگردان و شکسپیرشناس روسی)، یا اجرای شگفت "درک جاکوبی"، و بالاخره هملت "کنت برانا"، آدم را در انتخاب، سر درگم می کند! غیر از اینها، آنچه در طول سال ها در ذهنم باقی مانده، دو اجرای شگفت "فرانکو زفیرلی" از "رام کردن زن سرکش" (با بازی "ریچارد برتون" و "الیزابت تیلور") و زیباترین "رومئو و ژولیت"ی که در عمرم دیده ام از "فرانکو زفیرلی"، یا اتللوی "اورسون ولز"، اتللوی "سر گئی باندارچوک"، و البته اتللوی "لارنس اولیویه"، یا هملت با بازی "ریچارد برتون"، هملت با بازی "کریستوفر پلامر"، هملت با بازی "درک جاکوبی"، و هملت با بازی "لارنس اولیویه" با همه ی کهنگی هم چنان درخشان اند. و فراموش نکنم عظیم ترین اجرای "شاه لیر" با بازی لارنس اولیویه را و ... اگر بهر کدام آثار شکسپیر فکر کنم، و اجراهای شگفتی که از آنها دیده ام... The best film version of As You Like It I’ve seen, are (USA, 1936), Director: Paul Czinner , with Laurence Olivier as Orlando. این نمایش نامه با ترجمه ی علاء الدین پازارگادی در مجموعه ی آثار ویلیام شکسپیر، توسط انتشارات سروش در 1375 منتشر شده.