Jessica Schieber Schieber itibaren Nereju, Roménia
I wasn't sure I would like this one because I'm not much of a Grisham fan. However, I really enjoyed the story and was surprised by the ending.
This book is absolutely amazing. It is life-changing, it is a book where you will not be the same after having read it. It is a book you will keep and come back to, and with each read you will understand and grow even more. It is a blend of Jungian psychology, existentialism, and philosophy, and it is gathered into a collection of essays that each address the topic in a different manner. This is one of the best books I have ever read in my life, and I know I will read it many more times in my life. It will irrevocably change the way you look at yourself.
For me, reading a play is kind of ”one man performance”, and totally different experience comparing to the very same play’s performance at theatre or in film form. I consider them as three different versions of one story. گفتن از شکسپیر و آثارش به تابو می ماند. کمتر کسی شهامت دارد بگوید از این یا آن اثر شکسپیر، خوشش نمی آید. یا عیب و ایرادی بر یکی از آثار او بگیرد. این واویلا بیشتر می شود وقتی انگلیسی، زبان دوم یا سومت باشد، و با ادبیات و زبان کهنه ی انگلیسی قرن شانزدهم بکلی بیگانه باشی! بهررو، منی که شکسپیر را اکثرن به زبان فارسی خوانده ام، و برخی از آثارش را در تیاتر و سینما به زبان های دیگر دیده ام، شهامت ابراز نظر ندارم. این که آثاری نظیر مکبث، تاجر ونیزی، شاه لیر، طوفان و... را بیشتر دوست داشته ام تا مثلن رومئو و ژولیت، یا رام کردن زن سرکش را، صرفن یک سلیقه ی شخصی ست. گرفتاری دیگرم آن است که هر بار اجرایی از یکی از آثار شکسپیر را دیده ام، هرچه در ذهن داشته ام، فروریخته، چرا که هر کارگردان تیاتر یا سینما، یا هر بازیگری آن را به شکلی نشان داده یا بازی کرده است، گاه بکلی متفاوت با اجرای قبلی یا بعدی. مثلن تمامی اجراهای "لارنس اولیویه" از شکسپیر، یا مجموعه ی تله ویزیونی بی بی سی و کمپانی شکسپیر، که روی دی وی دی هم موجود است، کارهایی ست درخشان با بازیگران و کارگردانانی همه شکسپیر شناس. به عنوان مثال "ریچارد سوم" با اجرای "لارنس اولیویه" بکلی قضاوتم را در مورد این نمایش نامه، در هم ریخت. با این همه دیدن هملت در چهار اجرای متفاوت، "لارنس اولیویه"، "کوزنتسف" (کارگردان و شکسپیرشناس روسی)، یا اجرای شگفت "درک جاکوبی"، و بالاخره هملت "کنت برانا"، آدم را در انتخاب، سر درگم می کند! غیر از اینها، آنچه در طول سال ها در ذهنم باقی مانده، دو اجرای شگفت "فرانکو زفیرلی" از "رام کردن زن سرکش" (با بازی "ریچارد برتون" و "الیزابت تیلور") و زیباترین "رومئو و ژولیت"ی که در عمرم دیده ام از "فرانکو زفیرلی"، یا اتللوی "اورسون ولز"، اتللوی "سر گئی باندارچوک"، و البته اتللوی "لارنس اولیویه"، یا هملت با بازی "ریچارد برتون"، هملت با بازی "کریستوفر پلامر"، هملت با بازی "درک جاکوبی"، و هملت با بازی "لارنس اولیویه" با همه ی کهنگی هم چنان درخشان اند. و فراموش نکنم عظیم ترین اجرای "شاه لیر" با بازی لارنس اولیویه را و ... اگر بهر کدام آثار شکسپیر فکر کنم، و اجراهای شگفتی که از آنها دیده ام... The most fantastic film version of the play is made by Franco Zeffirelli (1967), with Elizabeth Taylor and Richard Burton. این نمایش نامه ی شکسپیر با نام "به تربیت آوردن دختر تندخوی" ابتدا توسط حسینقلی سالور(عمادالسلطنه) از نوادگان محمد شاه قاجار ترجمه شده که نسخه ی خطی آن پس از سال ها به کوشش محمدعلی صوتی و توسط نشر نقره در سال 1364 منتشر شده است. این مترجم که از شاهزاده های دانشور قاجار بوده، گویا ترجمه های دیگری هم داشته است. این نمایش نامه در مجموعه ی آثار نمایشی ویلیام شکسپیر (با نام "رام کردن زن سرکش") توسط علاء الدین پازارگادی ترجمه و توسط انتشارات سروش در 1375 منتشر شده است.
Hitchens is undeniably a master of the English language. But linguistic prowess cannot save this book from its own vitriol. Hitchens' main technique is to discuss at great length nauseating atrocities committed by religious people through the centuries, then attempt to hang them around the neck of religion itself. This gets old about halfway through. Hitchens can be condescending, even lording it over men of an undeniably higher intellectual caliber than himself, like Newton and Augustine, simply because they were Christian. Indeed, over and above any substantive arguments Hitchens makes against religion is the overwhelming distaste he feels for anyone who does not share his Enlightenment values. When it comes to religious atrocities, Hitchens is very knowledgeable. I certainly learned what humans can do when they succumb to unthinking dogma. But ultimately this is just a hit piece. It's funny to read Hitchens crowing that there have been five (Count 'em! Five!) atheist bestsellers in the last decade, among them this book. Does he really think he'll make any progress, with this strange yellow book, against the four billion religious people in the world? Even if religion is soon to be overcome by human reason, something of which Hitchens has failed to convince me, it deserves a better sendoff than God is Not Great.