Bui Chan Nhu Chan Nhu itibaren Loureiro, 2615 Calhandriz, Portugal
I was hooked on this. I was even reading it at work, while waiting for my very slow computer to process the info it was being fed. Saiyuri's sincere voice throughout the novel contrasts with the ugliness and cruelty of the geisha world, from Mrs Nitta to Hatsumomo and later Pumpkin. She is not weak by any means, the subtle strengthening of her character and her refusal to be hardened throughout the novel binds her to your heart. The isolation of a geisha's life stuck out for me. Viewed possessively by men and viewed warily by other women, the geisha is alone in her world. Even other geishas should be viewed with some suspicion, given the constant competition over mizuage price, adoption by an okiya, and snagging of a wealthy patron. Geishas are presented as different from prostitutes, yet the reader can't help but think that geishas are similarly enslaved to their customers. Cultural acceptance is on the geisha's side, but the factors of beauty, desire, wealth and most importantly, submission, still form the basis of her occupation. The ending was a little too tidy for my taste, I would rather a more conflicted end. I suppose I can't complain about a happy ending in this case however, given that it is based on a true story.
More syrupy stuff.
A wonderful read that took me through several of my favourite places in Italy! Cinque Terre and Tuscany are absolutely breathtaking. There's only 1 thing that still puzzles me... how on earth could he (Peter Moore) not like Florence??? It's my favourite city in Europe, the very sight of Florence makes me happy.
For me, reading a play is kind of ”one man performance”, and totally different experience comparing to the very same play’s performance at theatre or in film form. I consider them as three different versions of one story. گفتن از شکسپیر و آثارش به تابو می ماند. کمتر کسی شهامت دارد بگوید از این یا آن اثر شکسپیر، خوشش نمی آید. یا عیب و ایرادی بر یکی از آثار او بگیرد. این واویلا بیشتر می شود وقتی انگلیسی، زبان دوم یا سومت باشد، و با ادبیات و زبان کهنه ی انگلیسی قرن شانزدهم بکلی بیگانه باشی! بهررو، منی که شکسپیر را اکثرن به زبان فارسی خوانده ام، و برخی از آثارش را در تیاتر و سینما به زبان های دیگر دیده ام، شهامت ابراز نظر ندارم. این که آثاری نظیر مکبث، تاجر ونیزی، شاه لیر، طوفان و... را بیشتر دوست داشته ام تا مثلن رومئو و ژولیت، یا رام کردن زن سرکش را، صرفن یک سلیقه ی شخصی ست. گرفتاری دیگرم آن است که هر بار اجرایی از یکی از آثار شکسپیر را دیده ام، هرچه در ذهن داشته ام، فروریخته، چرا که هر کارگردان تیاتر یا سینما، یا هر بازیگری آن را به شکلی نشان داده یا بازی کرده است، گاه بکلی متفاوت با اجرای قبلی یا بعدی. مثلن تمامی اجراهای "لارنس اولیویه" از شکسپیر، یا مجموعه ی تله ویزیونی بی بی سی و کمپانی شکسپیر، که روی دی وی دی هم موجود است، کارهایی ست درخشان با بازیگران و کارگردانانی همه شکسپیر شناس. به عنوان مثال "ریچارد سوم" با اجرای "لارنس اولیویه" بکلی قضاوتم را در مورد این نمایش نامه، در هم ریخت. با این همه دیدن هملت در چهار اجرای متفاوت، "لارنس اولیویه"، "کوزنتسف" (کارگردان و شکسپیرشناس روسی)، یا اجرای شگفت "درک جاکوبی"، و بالاخره هملت "کنت برانا"، آدم را در انتخاب، سر درگم می کند! غیر از اینها، آنچه در طول سال ها در ذهنم باقی مانده، دو اجرای شگفت "فرانکو زفیرلی" از "رام کردن زن سرکش" (با بازی "ریچارد برتون" و "الیزابت تیلور") و زیباترین "رومئو و ژولیت"ی که در عمرم دیده ام از "فرانکو زفیرلی"، یا اتللوی "اورسون ولز"، اتللوی "سر گئی باندارچوک"، و البته اتللوی "لارنس اولیویه"، یا هملت با بازی "ریچارد برتون"، هملت با بازی "کریستوفر پلامر"، هملت با بازی "درک جاکوبی"، و هملت با بازی "لارنس اولیویه" با همه ی کهنگی هم چنان درخشان اند. و فراموش نکنم عظیم ترین اجرای "شاه لیر" با بازی لارنس اولیویه را و ... اگر بهر کدام آثار شکسپیر فکر کنم، و اجراهای شگفتی که از آنها دیده ام... عنوان یک ترجمه از شکسپیر در فارسی "آنچه به نیکی پایان پذیرد" هست، اما شاید ترجمه ی دیگر این عنوان بشود "خوش آن است که پایانش خوش باشد" یا چیزی شبیه به این All's Well That Ends Well (UK, 1981-85?), directed by Elijah Moshinsky, and a UK production (2000-6?), Directed by Kenneth Branagh with Kevin Kline as Jaques.